Monday, July 28, 2008

... اصلن این روزها، کدام‌مان هست که دلش یک جای نامعلومِ دور و غیرواضحی گیر نکرده باشد؟

(+)


برق رفت و گشت ارشاد جلوی بساطش، توی یکی از همین پیت های حلبی، آتشی روشن کرد؛

هنوز نیم ساعت نگذشته، صدای آواز دسته جمعی شان را می شد شنید که " تا بهار ِ دلنشین، آآآمده سوی چمن ... ای بهار ِ آرزو ... "

خوب که چشم می چرخاندی می توانستی چندتایی هم از کارگرهای خاک و خلی ِ کارگاه ساختمانی بغل، دو سه تایی ازکارگرهای شهرداری با لباس های نارنجی و یکی دو تا هم آدم معمولی که شاید رهگذری چیزی بوده اند را دور آتش شان ببینی ...

"... چون سپندم بر سر ِ آتش نشان بنشین دمی ... چون سرشکم در کنار ..."

-سلام مرضیه رسولی-



Wednesday, July 23, 2008
اینایی که برمی دارن یه بیت یا یه خط شعر کهن یا نو رو برات نقل به مضمون می کنن.



Friday, July 18, 2008

اه! اه! اه!
گندت بزنن!
خسرو نباید می مرد
.
.
.
اه!



Wednesday, July 16, 2008
فکر می کنم مهمترین نشانه/عارضه ی فزهیخته گی، رسیدن/دچارشدن به عدم قطعیت باشد.

شما دوست عزیزی که در هر برشی از زندگی تان، قطعیت و رضایت و اطمینان مطلق از درستی تصمیمات تان موج میزند، شاید که انسان موفق تری باشید، اما باور کنید که برایم جالب نیستید.

با تشکر.



Monday, July 14, 2008
به سلامتی ِ اونایی که می خوننتون،
نمی دونید؛
می خونیدشون،
نمی دونن؛ ...

- وااااای چه بامزززه ... بوووووووووس



Wednesday, July 09, 2008
آرد ِ نبیـخته و

الک ِ آویـخته .

این، حکایت ماست.



Tuesday, July 08, 2008
این روزها، متأسفانه، یک جریاناتی دارن تلاش می کنن که توی جامعه، طرز فکر منحطّ و غلطی رو رواج بدن که می گه : هرکی هرچی دستشه، بسـّشه!!


Monday, July 07, 2008
- "سرم خوش است و به بانگ بلند می گویم
که من نسیم حیات از پیاله می جویم."

- هه! ...

دلش خوش است و به ...



Tuesday, July 01, 2008
اینایی که آخر حرفاشون توی چت یا تلفن یا ... می گن شاد زی.