چند سال پیش تر بود که میدنایت اکسپرس جناب آلن پارکر را اول بار دیدم و همان موقع این فیلم شد یکی از چهار - پنج فیلم اثر گذار زندگی م که برایم مانده اند/حفظشان کرده ام ؛
این که این فیلم ها ، برای من ، سر جایشان نشسته اند یا نه ، همیشه با دوباره دیدن و چند باره دیدن هرازگاهی شان محک می خورد ؛ این یکی اما از آن موقع ها که وی اچ اس دیدیمش به کرایه و آن طورزخمی اش شدم ، دیگر گم شد از زندگی م ؛ به این معنی که نبود و نشد تا دوباره و چندباره ببینمش تا برسد به دوره ی فترت دو ساله ای که هیچ فیلم ندیدم و بگذرد و برسد به این دوره ی تازه ی فیلم بینی من ؛ از وی اچ اس بی کیفیت خط خطی به دی وی دی خوب و با کیفیت و با زیرنویس و ... ؛
خلاصه اینکه دوباره دیدن میدنایت اکسپرس بعد از این همه سال برایم همانقدر لذت بخش و اثر گذار بود که همان بار اول ؛ که همان بشاش به د ِ وال ، آلن پارکر یعنی این ... ؛
.
.
.
پ.ن یک : سکانس کندن زبان ریفکی
پ.ن دو : سکانس ملاقات بیلی و دوست دختر، در زندان