م م م ...
من که الان در خدمت شما هستم ، هیچ رقمه بچه مایه دار محسوب نمی شم ؛ خاطراتم رو که مرور می کنم ، اساسن الانه حال این کا رو ندارم ها ، یعنی اصن بحثم خاطراتم نیست ؛ هر کس دیگه ای هم می تونه این کار رو بکنه ، نه ، منظورم این نیست که هر کس دیگه ای هم می تونه خاطراتش رو مرور کنه ، چونکه این خوب بدیهیه که هرکسی میتونه خاطراتش رو مرور کنه ، نمی دونم شاید هم بدیهی نباشه ! ، حالا ، منظورم اینه که هر کس دیگه ای هم بیاد خاطرات من رو مرور کنه ، نمی دونم میشه یا نه ! فرض کنیم بشه و امکاناتش باشه که هرکس دیگه ای بتونه ، یا اصلن یک کس دیگه ای بتونه خاطرات من رو مرور کنه ، یعنی پول بهش بدیم که این کار رو بکنه ؛ اون کس وقتی خاطرات من رو مرور کنه ، حتمن این قضیه روخدمتتون تایید می کنه ؛ همین قضیه که من یه بچه مایه دار نیستم ؛ با عین حال* نمی فهمم چه جوریه که گیر دادم به اینکه فیلم هام رو از آقای فرجیان/پارسا ی دکه ی توی باغ موزه سینما بخرم ، فکر می کنین به چند !؟ سه هزار تومن !!! گیر دادم دیگه ، خودمم حیرتم ، درست هم نمیشه ؛ گیرم که روی هرکدوم یکی از این کاور پلاستیکی خوبا هم میده ، و واسه ی من هم این توهم رو ایجا د کرده که کیفیت خود فیلم و زیرنویس و چاپ جلد و ایناش هم عالیه ! اصن قبول ؛ و لی آخه هر فیلم سه هزار تومن !!؟
البته هر پونزده بیست تومن ، هزار تومن هم تخفیف میده طفلی ، بعدشم اونجا خوشگله ، کافه داره ، دختر خوشگل داره ، صدای درخت داره، دیگه اینکه همینطور که این محرم و صفره که اسلام رو زنده نگه داشته ، همین تا باغ موزه سینما رفتن و آداب و مناسک از اونجا فیلم خریدنه که فیلم دیدن ما ر و زنده نگه داشته ؛
* : غلام پیروانی