نبود چنین مه در جهان ، ای دل همین جا لنگ شو
از جنگ میترسانیَم ، گر جنگ شد گو جنگ شو
در عشق جانان جان بده ، بیعشق نگشاید گره
ای روح این جا مست شو ، وی عقل این جا دنگ شو
شد روم مست روی او ، شد زنگ مست موی او
خواهی به سوی روم رو ، خواهی به سوی زنگ شو
گر لعل و گر سنگی هلا، می غلط در سیل بلا
با سیل سوی بحر رو ، مهمان عشق شنگ شو
گه بر لبت لب مینهد ، گه بر کنارت مینهد
چون آن کند رو نای شو ، چون این کند رو چنگ شو
Labels: مولانا