Friday, February 22, 2008
نه !
نمی رویم .

هی هی با خودمان تکرار می کنیم که

از هوش می ...
از هوش می ...
ترا به خدا ، از هوش می ...

اما نمی رویم .

که تا نقطه ی لامصّبِ آخرش را هم می گذاریم ... اما نمی رویم .

که تا بعد از هر نقطه سکوتی ، پنداری سیلی محکم واقعیتی بر صورتمان ، که هی ی ی ... ! انگار ... راستی راستی ... دیگر ... قرار نیست ... که ... از هوش ... برویم ...

Labels: