Wednesday, April 16, 2008
گاهی کلیدِ دی‌فراست‌مان خراب می‌شود

ما مجازی‌ها، شهروندان دسته‌دوم هستیم. مایی که زنده‌گی‌مان لابه‌لای خطوط شکل گرفته است. بالیده‌ایم در واژه‌هایی که روی هوا هستند. عمومن تصور می‌کنیم هم‌دیگر را خیلی خوب می‌شناسیم، به رمز و رازهای دلِ رفقای‌مان آشنا هستیم. تاریک‌ترین قصه‌های وجود هم‌دیگر را شنیده‌ایم. با عشق‌ها و نکبت‌های رفقا، زیسته‌ایم. ما، ما دسته‌دومی‌ها، کور هستیم. آن‌چنان که بسیار پیش آمده در خیابانی، کوچه‌ای، از کنار نزدیک‌ترین رفقای‌ این‌جایی‌مان، رد شدیم و هم را نشناخته‌ایم. ما دسته‌دومی هستیم چون اطلاعات‌مان، اطلاعات اولیه‌مان را از همین‌جا می‌گیریم. ما ترجیح می‌دهیم در خانه بشینیم و جهان را بگردیم. آدم‌ها را ببینیم و لذت‌ها را بخوانیم و بوها را بشنویم، از دیگران. می‌توانیم، قادریم که ساعت‌ها و روزها و ماه‌ها، خمیده پشت یک مانیتور نشسته‌ باشیم و احساس کنیم که هستی از ما آلت خورده است. ما بلدیم وانمود کنیم که زنده‌گی، یعنی همین.

(+)