Friday, May 23, 2008
روزها/شب هایی هم هستن در زندگانی ، که تراویس بیکل ِ آدم ناغافل درد می گیره ؛ میاد و میشینه پشت فرمون تاکسی ش و همینجور توی دنیای آدم بنا می کنه به دور زدن ، دور زدن ، دور زدن ، ...