تو باز می آیی
با نافی از خلیج احمر
و رانی از عصای موسی
و شکل راه رفتن تو
معنای مثنوی است،
و روح مولوی است اینک
کز ساق تو حکایت نی را
برمی دارد.
تو باز می آیی
با نافی از خلیج احمر
و رانی از عصای موسی
و شکل راه رفتن تو
معنای مثنوی است،
و روح مولوی است اینک
کز ساق تو حکایت نی را
برمی دارد.
"لیکن بزرگ ترین عشقم به شتر است (لطفن فکر نکن قصد شوخی دارم)، هیچ چیز وقار ِ منفرد این جانور اندوه زده را ندارد."
چرا فلوبر اینچنین تحت تأثیر شتر قرار گرفته بود؟ زیرا با با بردباری و قناعت آن، هم هویتی می کرد. حالت اندوه زده ی چهره اش و انعطاف پذیری ِ قـَدَری مشربش او را منقلب می کرد. به نظر می رسید مردم مصر هم دارای برخی از خصوصیات شتر بودند: گونه ای فروتنی و قدرت پنهان که با گند دماغ بورژوازی همسایه های فرانسوی فلوبر در تناقض بود.
هنر سیر و سفر، آلن دوباتن
شاغلام پیروانی در برنامه نود:
هرچیزی تو این دنیا از نازکی پاره می شه، انسان از کلفتی!
...
عروسی خون، لورکا، ترجمه ی شاملو
چشات از جنس ِ مرغوبه ...
فیـل بذارتت؛