"لیکن بزرگ ترین عشقم به شتر است (لطفن فکر نکن قصد شوخی دارم)، هیچ چیز وقار ِ منفرد این جانور اندوه زده را ندارد."
چرا فلوبر اینچنین تحت تأثیر شتر قرار گرفته بود؟ زیرا با با بردباری و قناعت آن، هم هویتی می کرد. حالت اندوه زده ی چهره اش و انعطاف پذیری ِ قـَدَری مشربش او را منقلب می کرد. به نظر می رسید مردم مصر هم دارای برخی از خصوصیات شتر بودند: گونه ای فروتنی و قدرت پنهان که با گند دماغ بورژوازی همسایه های فرانسوی فلوبر در تناقض بود.
فلوبر از زمان کودکی از امیدواری کشورش منزجر بود -انزجاری که در مادام بواری در شرح ایمان ظالمانه ی علمی منفورترین شخصیت رمان، اومه ی داروساز، بیان می شود- می شود حدس زد که دیدگاه خود او تیره تر هم باشد: "در پایان روز، ریدمان. با این کلام ِ قدرتمند، شما می توانید خود را از تمام رنج های بشری رها کنید، پس من هم از تکرارش لذت می برم: ریدمان، ریدمان." فلسفه ای که در چشمان غمگین، باوقار لیکن کمی خبیثانه ی شتر مصری منعکس بود.
هنر سیر و سفر، آلن دوباتن